۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

من ودخترم

دختركم آخرين امتحانش بود. ساعت 10 رفتم دنبالش . پريد توي ماشين . شاد و بي خيال تر از هميشه.
مي گفت: " من كه  امروز آزاد شدم . دعا ميكنم ايران هم آزاد بشه "
ومن  خوشحال و حيرت زده از تفكر دخترك 11 ساله  ايراني.

فقط همين!

۹ نظر:

محـمد گفت...

اميدوارم وقتي بزرگ شد تو يه كشور آزاد زندگي كنه

سوژه. گفت...

dreamer>>كم كم داره سن من دستت مياد.

zanzalil گفت...

سلام. ممنون سر زديد. فكر بچه ها هميشه تقليد از الگوهاشونه!

pemi گفت...

خوش به حالش :)

محـمد گفت...

آره بابا كف كردم! نخواستم نشون بدم!

رامین گفت...

درود به تو مادر که همچین فرزندی داری

shgeftangiz گفت...

salam ... bebinid oza chejoriye ke bache ha ham ono hes kardan ... be rozam ... omid varam sar bezanid

zanzalil گفت...

سلام دوباره. ميگم لينك اين وبلاگهاي معروف در قسمت دوستان (البته به جز خودم) نشون ميده كه تو وبلاگ معروفي داشتي ميشه آدرسشو بدي؟

سوژه. گفت...

zanzalil>>زن ذليل عزيز،اين چه استنتاجي بود؟لينك دوستان نشون ميده كه من فقط وب هاي معروف رو ميخونم .البته خدا كنه كه روزگاري "كمال همنشين درمن اثر كند" وما هم معوف شويم ولي فعلا " من همان خاكم كه هستم". يعني معروف نيستم.