۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

جنس اصل!


داشتم فكر ميكردم چه سِريه كه  بعضي آدما سرتا پاشون رو كه فشار بدي وبچلوني يه مثقال عشق بزور ميتوني ازش  درآري!  (تازه بعدشم كه سر ميندازي و خوبتر نگاه ميكني ميبيني كه اون يه ذره هم عشق بخودش بوده! ) اما بعضي ها (البته خيلي كمن!) از در تو نيومده ، همچين بوي عطر گِلشون ميپيچه كه دست خودت نيست دلت ناخودآگاه پر ميگيره طرفشون ، هي ميخواي يجوري خودتو بشون بچسبوني . با كلامي يا  نگاهي  يا حتي آهي...
داشتم فكر ميكردم  چجورياس  كه آدما اينقدر گِل ِ وجوشون با هم فرق داره؟
يعني جنس گِلي كه خدا اونا رو باش ساخت فرق داره؟ يعني جنس اونا اصله ؟ يعني ما تقلبييم؟ گِل ِ ما رو از چين آورده بود؟
يعني اونا رو بيشتر از ما دوست داشت كه گِلشون اوريجيناله ؟ يعني ما رو واسه سرگرمي آفريد اونا رو واسه دل ِ خودش؟
عجب! يعني خدا هم آره؟!!!

فقط همين!!

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

اخبار ويژه

كانون متمركز خواهران بسيجي ضمن اعتراض به عملكرد زشت لولو اعلام كردند كه در راهپيمايي امسال شعارشان اين خواهد بود: :حتي  اگه  بميريــــم       ممه مونو پس ميگيريم.
در ضمن در خصوص طرح " هر نوزاد ، 1ميليون تومن" هم مجلس اعلام كرد:هر كس نكرده فعلا  نكنه كه پول نيست.خزانه خاليه"


فقط همين!!
بچه تر كه بودم  خيلي به شبهاي قدربيشتر حواسم بود.  همه سعي خودم را ميكردم كه  به زور گريه و التماس و قول محال تبديل به احسن شدن  و ...  هم كه شده ، كاري كنم كه خداوند سبحان بزرگ مرتبه ي مهربان ،  لاك غلط گيرش را بر روي  گناهاي خودم كه هيچ ، گناههاي مادر و پدرو خواهر و برادر و همه عزيزان نيز  همي بكشد.
اين درست كه اهل معرفت نبودم اماوظيفه ي خطيري بر گرن خويش ميپنداشتم كه  در  اين سه شب  همه ي  گناهان خويش را به آب بخشايش باريتعالي از صفحه نامه اعمال خويش  پاك نمايم! كه هيچ ، تازه  قول ِ  برآورده شدن ،دو سه تا آرزو و خيال را هم از  خداوند  ميگرفتم  .بعد ديگر خيالم راحت بود  تا  شب قدر سال ديگر.
بچه تر كه بودم ساده تر هم بودم. بهتر باور ميكردم. بهتر ميپذيرفتم. راحتتر قبول ميكردم .
اما ندانستم چه شد كه  اين مغز بخواب رفته به خود آمد  و آغاز كرد به انجام كاري كه اصلا براي  آن كار آفريده شده بود يعني  : تفكر .  اين شد كه  جلوي هر چيزي كه مي ديد يا مي شنيد  علامتي از سوال ميگذاشت كه سرآغازي بود براي تفكر در خصوص چرايي ِ آن.و خوب نتيجه ي كار اين مغز فريب خورده اين شد كه ديگر هر حرفي براحتي  توي كتش نميرفت.  .ازچرايي ِ نصف بودن زن در برابر مرد گرفته تا   چرايي به بادرفتن  يك ايمان محكم به دست ناتوان تار مويي ناچيز!   ...
حالا   اما اين ذهن  بازيگوش همدست عقل فريب خورده شده ، دوتايي پاي مبارك  در يك كفش نموده كه نگذارند اين معامله شيرين  جوش بخورد!در گوش نافرمان من مدام زمزمه ميكنند كه چه عدليست كه  تو به اميد بخشايش پروردگار بي همتا يك سال ميگناهي و باكي نداري از نتيجه اعمال.و اميد آن داري كه شبي دستي به دعا برگيري و قلم عفو بر گناهانت بكشي؟   تا به يك شب گناهانت را ببخشي و  ويزاي بهشتي بگيري  با حور و غلمان وچه و چه ... هر قدر  هم كه در اين شبها درهاي بهشت بازِنهاده شده باشند و وهرچقدرهم كه خوان كرم پروردگار گشاده  باشد كه صد البته كه هست، اما مگر ميشود؟ دلهايي كه شكستي  چه ؟ دروغهايي كه گفتي؟آنچه كه دانسته و ندانسته از حق ديگران به خود رسانيده اي چه؟ تكليف  "حق الناس " چه ميشود؟

فقط همين!!

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

من يك فريب خورده ام!

آقا من اعتراف ميكنم كه فريب تبليغات پوچ بيگانه و ايادي استكبار و منافقين و  دشمنان اسلام و انقلاب را خورده ام و شايعات مبني بر رويت دو ماه در آسمان را علاوه بر اينكه با ساده لوحي تمام باور كرده ام ! آن را از طريق ايميل و اينترنت و ... پخش نموده و نقش موثري در تشويش اذهان داشته ام.
از اينجا    فريبكاري دشمنان  را ببينيد . من اعتراف ميكنم كه اعترافاتم تحت فشار نبوده و با ميل باطني خويش ، بدون ترس از كتك و باتوم و مشت و لگد اين عذرنامه را نگاشته ام . از ملت متعهد و شريف و شهيد پرور عذرخواهي ميكنم. !

فقط همين!!

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

5 شهریور را از یاد نبرید!!

این میل دیروز بدستم رسید. برای من فوق العاده جالب بود. شاید شما هم دوستت داشته باشید:

کره مریخ به بالاترین درجه درخشش دراسمان شب در ۵ شهریور خواهد رسید وبه اندازه کره ماه تمام با چشم غیر مسلح به نظر خواهد رسید .این وقتی است که در روز ۵ شهریور کره مریخ به فاصله ۳۴٫۶ مایلی خود به زمین میرسد. حتما در راس ساعت ۱۲:۳۰ بعد از ظهر ( نیمه شب) آسمان را تماشا کنید . به نظر خواهد رسید که آسمان دو ماه دارد این لحظه را با دوستان خود شریک شوید.هیچ انسان  زنده ای دوباره این اتفاق را نخواهد دید زیرا این امر ۱۲۰۰ سال دیگر دوباره اتفاق خواهد افتاد

 پی نوشت : یادت نره  ببيني!.
 
فقط همین!!

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

زنان سرزمين مادري!

اين شعريست طولاني . اگر حوصله تان ميكشد تا آخر بخوانيد. زيباست.

زنی را می شناسم من
 که شوق بال و پر دارد
  ولی از بس که پر شور است
   دو صد بیم از سفر دارد
            ..
      زنی را می شناسم من
       که در یک گوشه ی خانه
        میان شستن و پختن
         درون آشپزخانه
          سرود عشق می خواند
          نگاهش ساده و تنهاست
           صدایش خسته و محزون
            امیدش در ته فرداست
                      ..
                زنی را می شناسم من
                 که می گوید پشیمان است
                  چرا دل را به او بسته
                   کجا او لایق آنست؟
                           ..

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

بدون شرح!

 اينجا   را هم ببينيد . ارزششو داره.

فقط همين!!

مسئله اين است !

دختره : مامان من تصميم خودمو گرفتم. ميخوام  وقتي بزرگ شدم،توي  دانشگاه نجوم امريكا درس بخونم . ( بعد از كمي مكث)   همچين دانشگاهي اونجا هست؟
مامانه: دانشگاهشو مطمئن نيستم. اما يه سازمان فضايي به نام ناسا هست كه در همين مورد  فعاليت ميكنه. ولي فكر كنم همينجام اگه بخواي ميتوني خوب درس بخوني و ادامه تحصيل بدي.
دختره:  مامان چي داري ميگي؟  مگه نديدي امسال رتبه خاله رو فروختن؟( رتبه هاي آزمون رزيدنتي) يادت رفت چقدر درس خونده بود؟ يا دايي رو چي ؟ چند سال پيش كه  مصاحبه اش رو فروختن؟( داييه تو آزمون دكترا قبول شد. توي مصاحبه ردش كردن. يه سفارشي فرماندارو قبول كردن ) يادت رفته كه چقد ناراحت بود. من  نميتونم بذارم با منم اينكارا رو بكنن!!
مامانه: اوهوم!!
مادربزرگه:( شاكي خطاب به مامانه) اينقدر ذهن بچه هارو درگير ِمسائل بزرگترا نكنيد. اينا فردا نميتونن اينجا زندگي كنن. خودشون اذيت ميشن.
دختره: واي  مادرجون ! نميشه كه  من نفهم بمونم تا بتونم زندگي كنم !!
مادربزرگه: اتفاقا براي اينكه بتوني اينجا زندگي  كني لازمه كه نفهم باشي.

مامانه: سكوت  و حيران در اين پرسش  كه " فهميدن يا نفهميدن " مسئله اينست!! و دل نگران از  اينكه كودكان اين سرزمين از يازده سالگي با  فكر ِ جلاي اين خاك ماتمزده  مي رويند.


فقط همين!!

۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

love is !!

عشق...
        يعني  قدم زدن  زیر ِ بارون  با  او .
تو...
       چتر بشي !
 او ...
       هيچ وقت نفهمه كه چرا خيس نشد !

فقط همین!!

۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه

ديوار ِ دوستي!

از خوبي ِ آدمها براي خودت ديواري بساز.هربدي كه ازيشان ديدي، آجري از روي ِ ديوار بردار.
 انصاف نيست همه ي ديوار را خراب كني.

فقط همين !!

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

بخاطر تو!




 مردانگي را عشق است!

پي نوشت : اگر ديندار نيستيد لااقل آزاده باشيد.

فقط همين !!

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

چشما تو باز كن !!

چشماتو باز كن و ببين  پولت كجا ميره و پول ِ كي  وارد ِ زندگيت  ميشه.
اينها افاضاتيست از كلام دلنشين سلطان به خانواده ي محترم! .
  لازم بذكر است كه آقاي سلطان از نگاه مادر بزرگ ِ مرحوم ِ بنده  ، بدليل نخواندن نماز و نگرفتن روزه و اعتقاد نداشتن به زيارت و... ( كلا ديندارنبودن )  ، انسانيست  بيخداي  و بي اعتقاد و بسي  واجب الجهنم !!
ماه محرم و روزهاي نيمه شعبان و  كلا روزهاي اعياد و اعـزاء ( ازخودم درآوردم ! منظورم همون عزاهاست!!)  كه بسي ملت خود را  خفه ميكنند در باب  پيشي گرفتن بر  دادن و خوردن ِ شيريني و شربت  و چلو خورشت  قيمه و امثالها ، اگر از بخت ِ بد ، در حين ماشين سواري و شهر گردي ِ خانوادگي ، احيانا  ما را  گذري افتد برمحله اي كه سور و سات ِ بستني يا شربت يا  خواني از  اغذيه ي نذري در آن مهيا  باشد ، از پسرك  اصرار  و  اصرار  كه:
" بابايي   يه ديقه نگهدار! يه شربت بگيرم بخورم "  و  از سلطان انكار و انكار كه :
" نه ! نميشه . پسرجون ! اين آدما كه اين شربت شيريني ها رو ميدن  مطمئن باش  از يه راههاي ناجوري پول درآوردن و سر ِ مردم يه كلاههاي گشادي گذاشتن و مال ِ مردم رو خوردن ! حالا هم با خودشون فكر ميكنن اگه اين ولخرجيها رو  بكنن وقسمتي از  اين پولا رو اينطوري خرج كنن هم گناهشون پاك ميشه هم بقيه پولشون  پاك ميشه و هم اينكه بعدا هم از خدا توقع دارن بخاطر اين معامله ي شيرين ،  يه بهشت جانانه با كلي مخلفات  بهشون بده. خلاصه ميخوان سر ِ خودشونو شيره بمالن و وجدانشونو آسوده كنن. اما تو بايد عاقل باشي. تو كه نميدوني اين شربت و شيرينيا از چه راهي بدست اومده  ، وارد بدنت ميكني . مثل گياهي كه بهش آب آلوده به نفت بدي كم كم ميبيني كه رشد نميكنه و زرد ميشه و از بين ميره. اگرم رشد كنه ميوه بدرد بخوري نميده . همين طور خودتم وقتي بزرگتر شدي بايد مواظب باشي كه به چه كسي پول ميدي. بايد مواظب باشي كه  به گياهان ِ آدمخوار آب ندي كه ضررش بخودت برميگرده . چون پول مثل آبيه كه درخت ميخوره . هم اون آبه خيلي مهمه كه پاي چه درختي ميره و هم اون درخته مهمه كه چه ابي ميخوره. "
 سلطان را به شدت  عقيده براينست  كه اگر كسي از روي كرم و سخاوت و فتوت ميخواهد مال خود را  بگردش  بيندازد بسي انسان مستمند و نيازمند و بي بضاعت و آبرودار هست كه  بتوان كمك كرد . بي سر و صدا و بي هياهوي و بي تظاهر. در ادامه ميفرمايد: آنان كه اينان براي شان اينگونه تظاهر ميكنند ،  اگر امام باشند و مرد ِ خدا، راضي به اين  كارنيستند و اين رفتارها را جايز نميدانند واگر جايز بدانند و راضي باشند همانا به مرد ِ خدا بودنشان شكي است بس عظيم!
و صد البته كه گوش ِ پسرك شكموي نازنين را كه در آن لحظه دغدغه ي شكم است ،  التفاتي به نصايح پدر نيست و تا به مقصد   برسيم و  ليواني شربت  خنك دستش دهيم و يا ازيك  قنادي  برايش مقاديري شيريني تر و خشك تهيه كنيم و يا برخوان رستوراني بنشينيم و از جويبار ِ مباركِ جيب ِ پدر، شكم نازنينش را  آبياري  نماييم  ،محال است كه  آتش اين فتنه خاموش  شود.  ازينروست كه سوژه بانو  ترجيح ميدهد روزهاي  اعياد و  اعزاء   (رجوع شود به توضيح بالا!! ) در بنده منزل مانده  و رنج اين كشمكش خانوادگي را بر خود هموار نسازد .
القصه ! غرض از تقبل زحمت و  انگشت فرسايي در خصوص نگارش متن فوق اين بود گفته باشم پست ِ قبل را با دقتي ويژه  مطالعه فرماييد و نيز تاكيد بر اينكه : اي بندگان خدا،  همانا بدانيد و آگاه باشيد كه پولتان در كدام مسير ميرود و درخت چه كسي را آبياري ميكند.

فقط همين !!

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

منصف باشيم . نه متعصب !

 يه نفر( كه ميگفتن هنرمنده ) يه سوتي داده  ، يه ا.ني   رو بغل كرده  ماچ كرده  بعدشم گفته دوسِت دارم .
حالا ملت ريختن سرش كه توخ.ايه مالي، تو  بي غيرتي، تو فلاني و بهماني.
من كه از اولشم از صداي اين آقا خوشم نميومد. به نظرم كاراش كپي آبكي  بود از اساتيد روز، اما ميگم شايد اين بابا دلش ميخواست يه ميمونو بغل كنه ، خوب بره بكنه .مگه همون  ا.ن نگفت كه : خورد كه خورد بگذاريد بخورد تا دردش بيايد!! خب.بوسيد كه بوسيد. به خودش و بي ليـاقـتياش و تفكراتش مربوطه.
شايد توي شرايط  ترس ، اجبار،  ازخود بيخودي و.... قرار گرفته بوده .يا شرايطي كه ما  ( خدا را شكر ) توش قرار نگرفتيم.
حرفم اينه:  ما كه ميگيم دموكراسي! دموكراسي! چرا همش نشستيم انگشت به فلان جاي آدما ميكنيم؟
 
تا اين عينك ِ سياه يا سفيد ديدن  رو از خودمون دور نكنيم ،  
تا از آدما بت نسازيم و با يه تلنگر اون بت را به زمين بزنيم كه ديگه نتونه از جاش پا شه،
تا به همديگه حق آزادي عمل نديم در هر رابطه اي،
تا وقتيكه متوجه نشيم كه ما  فقط اجازه ي نقـد كارهاي آدما  رو داريم  نه قضاوت كردن ِ خودِ آدما رو ،
تا وقتي متعصب  باشيم،
 اين دموكراسي در حد همين كلمه ي  هشت حرفي  باقي ميمونه .
عرض ديگه اي نيست جز: لطفا توي كامنتا رعايت ادب رو بكنيد. اينجا زن و بچه مردم رد ميشن!

فقط همين !!

سوژه نامه !!

در جايي خواندم : ما زمينيان ، گناهكاران  كراتِ ديگريم. كه به جهنم زمين آمده ايم.!
مادر بزرگ  مرحومم ميگفت: بهشت وجهنم همين دنياست. از هر دست كه بدي از همون دست  پس ميگيري.در همين رابطه دوستي ميگفت:" خوب كه نگاه كنيم بهشت وجهنم روي زمين مشخص است.خاور ميانه و مناطقي از آفريقا  نقاط  سياه روي زمينند: فقر، جهل، تعصب  سه عامل اساسي  بدبختيهاي ادمي  به وضوح  نمايان است. كه بدنبالش همه ي فلاكت هاي نوع بشري را همراه ميآورد.  جهان سومي ها  قرنهاست كه مي كوشند اندكي سرنوشت خود را تغيير دهند اما اين عوامل بنياني اجازه چنين تغييري را نميدهد "
حالا كه چنديست اخبار سيل خانمانسوز پاكستان را ميشنوم به اين فكر ميكنم كه  در كنار طالبان و نا امني ها و خونريزيها و  ويراني هاي پاكستان  همين سيل كم بود تا بدبختيهاي مردمش كامل شود. هرچند ازين قسم  بلاهاي طبيعي  در همه جاي  زمين به نسبت پيش ميايد اما نگاهي كه  به زلزله هاي اخير كشور خودمان، به هائي تي ، به پاكستان و... ميكنم ، بيشتر اين فرضيه را در ذهن من به  قضيه اي متين و عادلانه  نزديك ميكند كه"  ما زمينيان ، گناهكاران  كراتِ ديگريم. كه به جهنم زمين آمده ايم.!"  جهنمي با طبقاتي مشخص و  با درجاتي متفاوت از امنيت و آرامش و سلامتي و عشق.
صد البته ،سوژه ي نگارنده براين عقيده نيست كه   اروپا و امريكا و استراليا نقاط  بهشتي روي زمين است اما اگر جمله اول متن را صحيح فرض كنيم ،  به احتمال قريب به يقين  رده هاي بالاي جهنم  كه مي توانند باشند ميگوييد نه؟!  حداقل  به  لبخند ِ ناخودآگاهي كه برچهره ساكنانشان جاريست نگاهي بيندازيد.حتما  يك چيزهايي دستتان مي آيد!. بعد به اين نتيجه ميرسم كه بي شك  من در زندگي قبلي خويش ،  يك قاتل زنجيره اي بودم  كه بعد از تكه تكه كردن  اسيرانش، انها را ميخورده !!. باور كنيد!! اگر نه  پس چرا اينطوري  و با اين وضع مجازات شده ام ؟ كه انسانهاي غمگين و نااميد و نآرام و مضطربي اطرافم باشند (حداقل  دايره اي به شعاع 1500 كيلومتر ) كه احيانا اگر روزي غمي نبود تا به آن بينديشم ، نيم نگاهي به اطرافم همه شادي هاي نيامده را به خود به گا ببرد؟ شايد شما هم كه داريد ميخوانيد و به من فحش ِ ناموسي  ميدهيد  قاتل ِ دختركان كوچكي در پستوهاي تاريك زيرزميني  بوده باشيد!! قبول نداريد.؟!
حداقل يك دزد نامرد كه به  خانه پيرزنان ناتوان ومال اندوزميزدوبا چارقد گلدار خودشان خفه اشان ميكرده كه ميتوانسته ايد باشيد. چطور ؟! آنهم نه؟!
پس بفرماييد اينجا ، روي زمين ، در كنار ِ مشتي گناهكار ِ ريز و درشت  چه   ميكنيد؟

فقفط همين!!

۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

رم از آن!!

یادش بخیر همکاری داشتیم که همون سالای اول که من استخدام شدم اون  بازنشته شد. هر سال وقتی که  ماه رمضان میومد  تا پایان ماه اینو  میخوند:
ماه رَمَضان است و  ما را رَم اَزآن است!!

البته بگما همه ی روزه هاشو میگرفت.

فقط همین !!

بدون ِ شرح!

اين جا  را  ببينيد.

كاش ما آدما ياد بگيريم.
فقط همين!!

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

بازم ممه!

اينروزا  هرجا ميري ، فضاي مجازي ، واقعي، مهموني ، كار ..  همه جا حرف  از ممه ! است و لولو!!

بارالها! تا از جور او سرمان را به ديواري نكوبيده ايم   سرش را به طااقي بكوب  . آمين !ا 

فقط همين!

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

كدوم ممه؟

فرمودند:" اون ممه را لولو برد"
و پير و جوان   انگشت بدهن تر از قبل ! كه اين افاضات  از كجاي مبارك بيرون آمد؟!


۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

بعضي وقتا !

بعضي وقتا دلــم  ميخواد  فيلم زندگيم رو بازنويسي كنم.  يه جاهايشو   پاك كنم و ازنو بنويسم!
يه آدمايي رو حذف كنم  و برعكس يه آدمايي رو سفت بچسبم كه از زندگيم به اين راحتي نرن. يه جاهايي يه كارايي رو نكنم و بعضي جاها يه كارايي رو بكنم كه در لحظه ي خودش  يا جراتشو نداشتم يا لجبازي كردم يا بدتر از همه دست روي دست گذاشتم..حرفايي كه بايد زده ميشد ونزدم، لبخندهايي كه نبايد قايمشون ميكردم ،احساساتي كه نديد گرفتمشون ، يا .....
گاهي  دلم يه تغيير اساسي تو فيلمنامه زندگيم  ميخواد.
احيانا  كسي  جايي  يه  ماشين زمان سراغ نداره؟!

پي نوشت1: من آدم حسرت خوري نيستم اما اين بعضي وقتا ، گاهي سراغم مياد.

فقط همين!!

۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

اين عشقهاي آبكي !!!

بعد از تماشاي رقص باله :
-   آآآه .
-  چرا آه ميكشي؟
-  من عاشق رقصم  . اگه  تواين  كشور ممنوع  نبود مطمئن باش كه من الان يه رقاصه  با شهرت جهاني بودم.
- يعني بجاي درس مهندسي ، رقاصگي ميخوندي؟!!
- صد در صد!
-  پس  چه خوب  كه  تو اين كشور ممنوعه.
-   بابابزرگ !! . ميگم   اگه من رقاصه  شده بودم تو بازم  با من ازدواج ميكردي؟
-  نميدونم!!
- واقعيتو بگو.
- خوب راستش فكر نكنم!
-  واااااااااي ! چه حيــــــف! فكر نميكني ممكن بود من بميرم ازين  غصه  كه شوهرم تو نشدي؟؟؟؟!
-  خجالت بكش!  خودتو مسخره كن!!

پي نوشت:  بعد انتظار داره باور كنم  وقتي ميگه: عاشقتم!!

فقط همين !!

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

گل مريم نازنين !



 گل مريم چشاتو واكن!
منو نگا كن!
دراومد خورشيد
شد هوا سپيد......

 گل مريم  عزيز! اميدوارم آسوده بخوابي .  ما كه  همچنان در بيدارهايمان  خوابهاي  آشفته  مي بينيم!!
هيچي نشده چقدر دلتنگت شدم .

فقط همين!!