۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

نمي فهممت!!

- عصر بريم بيرون ؟ من ميخوام چكمه بخرم.!!
- امروز بريم براي من مانتو بخريم؟
- ساعت 5 جايي قرار نذار. من نوبت دكتر دارم.!!


 چرا  براي خريد مانتو و جوراب و دكتر و ... آويزون مرد بيچاره ا ي؟   بابا بخدا تفاهم جنبه هاي بهتر و بزرگتري هم داره. يه بار  امتحان كن. ضرر نميكني. بيا پايين از كول ِ اون بدبخت. بذار به كاراش برسه.


نميدونم شايد من يه كمي زنانگيم كمه كه كلا نميفهمم اين تيپ زنا رو . يه لنگه جوراب هم كه بخوان بخرن بايد قسمت زيادي  از وقت و پول و انرژي  شوهره حتما سرمايه گذاري بشه وگرنه كار پيش نميره. اسمشم شده تفاهم.!!


فقط همين !!

۱۹ نظر:

پرشکوه گفت...

بعضی ها وابسته به دنیا آمده اند تنها نمی توانند کاری بکنند بعضی ها مستقل!
مستقلها جور کش خودشان و دیگرانند و وابسته ها همیشه کارشان را پیش می برند.
بگذریم به ما چه؟

نويد گفت...

سلام
يه قسمت به عنوان شفاف سازي به متنم اضافه كردم...
خوش حال ميشم اون رو هم بخونيد.

خانم هویج گفت...

]مه مستقل نیستن. بعضی ها خیلی وابسته ن. مخصوصا توی نسل مادرها خیلی اینجوریه. جوونها مستقل ترن

گلچهره گفت...

خداروشکر که ما تنها خرید میکنیم تنها مهمون داری می کنیم تنها میریم زیر سرُم تنها مهمونی میریم.فقط یه سایه ای اون وسط مسطا واسه خودش می پلکه.اتفاقا اسم اینو هم ما گذاشتیم تفاهم!!!!

ناشناس گفت...

سلام. بالاخره موفق شدیم به نظرات وبلاگتان رخنه کنیم. بدین ترتیب که بر همه تنبلیمان فائق آمدیم و فایر فاکس نصب نمودیم و اول از همه هم خدمت شما رسیدیم تا شرمندگی خود را اعلام داریم. دوست عزیز از این به بعد مزاحمتان خواهیم بود.

ناشناس گفت...

بابا ناشناس چیه؟؟؟؟؟؟؟
وای از دست این کامنت دونی شما. ناشناس نبودم اون بالاییه. ریحانه بودم خیر سرم از وبلاگ طنز تلخ قهوه اسپرسو...

آوي شن گفت...

به اين ميگن : شليك به وسط هدف !

ققنوس گفت...

سلام سوژه ي گرامي ...
حق با شماست. اين تفاهم نيست. اين يه جور ايراده رفتاري و مشكل زاست در دراز مدت.

ققنوس گفت...

راستي
رسما دعوت می کنم از شما برای خواندن ادامه ی داستان شیخنا.

O2 گفت...

خدا از دهنت بشنوه خواهر

زن ذليل گفت...

لطفن از اين مطالب بيشتر بنويس!!!!

ماهی تنگ بلور گفت...

آخه به درد کار دیگه ایی نمیخورن،هاهاها...البته من بیشتر تنها میرم خرید(نکه صد نفر تو صف واستادن)

ققنوس گفت...

سلام سوژه ي گرامي ...دعوت مي شين به مطالعه ي قسمت آخر اين سري از داستان هاي شيخنا.

نويد گفت...

خيلي خوشحاالم از اينكه يه زن داره از همجنس هاي خودش اينجوري مي نويسه...!
كمي مشكلات دروني دارن اينجور افراد...

سعيد گفت...

جالب مينويسي
شاد باشي

تاتي گفت...

يه سري از اين ور بوم ميوفتن پايين :d من از اون ور بوم افتادم پايين هميشه تنها ميرم واسه خريدام :d

تاتي گفت...

عهههه اينجا نميشه خصوصي گذاشت يا من بلد نيستم بذارم :d
همينجا ميگم پس خواهر :d آپ كردم منتها رمز داره رمزشم 139 هست /:))

ققنوس گفت...

سلام سوژه ي گرامي ... صبح آدینه به خیر .

مهرداد گفت...

آي گفتي خانوم جان داغم را تازه كردي!
خدا از زبان شيرينت بشنود كه درد ما را گفتي.
فقط همين!!