۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

سكوت بره ها!!

 سوال اول :
 اگه هر كدوم از ما  اونجا بوديم ممكن بود داستان جور ديگه اي تموم بشه؟ يا هممون مثل هميم؟

 چه خوب شد اونجا نبودم  و نديدم . وگرنه حالا  وجداني كه ندارم دردش ميگرفت يعني؟
مثل همه ي اون چهل پنجاه نفري كه فيلم مستند ديدن و ضبط كردن و بعد هم احتمالا با هيجان و تاسف براي بقيه تعريف كردن  "كه من خودم اونجا بودم وديدم".
يعني اگه اونجا بودم  وقتي  كه داشت  التماس ميكرد  دلم مي لرزيد؟ مي رفتم كمك؟ كاري ميكردم؟ حتما  يه كاري ميكردم . مثلا  با گوشي گرون قيمتم يه فيلم خوب ِ با كيفيت ميگرفتم و بعد ميريختم روي اينترنت. و شِير ميكردم با همه ي دنيا.
كه بدونن اين فيلمو من گرفتم: "مستند مرگ و التماس آدم ِ دم ِ مرگ!"
يا مثل بعضي ساكنين اونجا با خيال راحت ماشينمو پارك ميكردم يا به خريدم براي بچه ي نازنينم ادامه ميدادم . و البته كه راهنماييش ميكردم كه : اينا آدماي بدين. ببين آخر عاقبتشون چي شده. ببين يكيشون چاقو خوره و  اون يكي بالاي سرش داد و بيدا ميكنه. ببين چقد بدن! يه وقت تو اينطوري نشيا!
حالا چه خوب شد مقصر رو پيدا كردن. اون دونفر نيروي انت.ظامي  ِ بي مسئوليت! .  
نميدونم  اين آدمايي كه اونجا بودن  همشون احمدي ن. ژادي بودن . يعني يه جن. بش سبزي پيدا نميشد؟
يا برعكس همشون جن.بش سبزي بودن و يه  اونوري  توشون نبوده. 
يعني اينم تقصير ا.نه و حكومت و سياست ؟
نميدونم  اما مطمئنم كه اين يخزدگي و منفعل بودنمون، ربطي به اينكه عضو كدوم فرقه و گروه و چه باند سياسي باشيم نداره. نگو كه كه  اين قصه به انسانيتمون ربط داره. چون ميدونم كه ميدوني بيشتر حيوونا  مثلا فيلا و گوريلا يا حتي همين كلاغاي خبرچين وقتي كه يكيشون به خطر مي افته چطوري بقيشون  به تكاپو مي افتن تا نجاتش بدن  . اسنادش هم تو همين فيلماي راز بقا موجوده.
شايد يه كمي با بي انصافي در حق گوسفندا بشه گفت  شبيه قصه ي گوسفندا و سلاخ خونه  ست . ميگم بي انصافي چون  اون گوسفنده بيچاره وقتي رفيقشو از تو گله بيرون ميبرن برا سلاخي، نميتونه كاري كنه و زورشو نداره. يعني ما آدمهايي از نژاد گوسفنديم؟

به نظرم " با بي تفاوتي شاهد مرگ همنوع بودن"  يه جهش بزرگ ژنتيكيه . يه پديده ي نوظهوره. 

سوال آخر: چي به سر ما اومده؟ كدوم تكه از پازل حياتمون  رو كجا گم كرديم كه اين شد عاقبت يه هموطنمون؟ 

 دعا نوشت: فقط خدا كنه ما آدمايي كه اونجا نبوديم  از جنس آدماي اون روز ِ خيابون كاج  نباشيم. خدا كنه.


فقط همين!!

۱۱ نظر:

آوي شن گفت...

شايد به اينكه عضو كدام گروه و دسته سياسي باشيم ربط نداشته باشه اما حتما به اين فضاي سرد و يخ زده سياسي اجتماعي ربط داره حتما به اين فضاي ياس و نوميدي و سرخوردگي ربط داره حتما به اين جو حاكم كه ميخواد آدما سرشون تو كار خودشون باشه و به هيچي كار نداشته باشن ربط داره حتما ربط داره...

نويد گفت...

سلام ...
نمي تونم درك كنم كه چرا آدما بي تفاوتن.
قبول دارم كه كار اشتباهيه و هر كسي بالاخره جواب پس ميده ولي هنوز از خودم هم مطمئن نشدم...نميدونم اگه تو همچين موقعيتي باشم چيكار ميكنم...فقط اميد وارم شهامت اين رو داشته باشم كه بي تفاوت نباشم...

پرشکوه گفت...

تنها دلیل بی تفاوتی آدمهای جامعه ما اینه که فخر می فروشند به اینکه کاری کرده اند که زیر جای خودشون خیش نشده و همیشه به خودشون فکر کردند و آن نگرند فکر نمی کنند یه روزی چنین اتفاقی برای خودشون هم پیش میاد. نمی تونم بگم چند درصد از ما چنین رفتاری رو خواهیم داشت ولی تعداد این افراد داره روز به روز افزایش پیدا می کنه.
راستش دراین رفتار بی تقصیر سیستم جامعه نیست وقتی فکر کردن به جمع چوب خوردن داره بدون ابنکه قهرمان بشی موجب عکس العمل سخیفانه دیدن مرگ هم نوع و کمک نکردنش میشه. چون قهرمان بازی جز یک کار احمقانه چیزی به نظر جامعه نمیاد.

ققنوس گفت...

سلام سوژه ي عزيز ... شب خوش .
خيلي جامعنوشتي. دوبار خواندم و هنوز هم متاسفم براي اونا كه ايستادن و جان دادن اون مرد رو ديدن. خيلي بد بود. ابن كشور ديگه هيچي نداره. هيچي. هيچي.

تاتي گفت...

سوژه جون من فيلمش رو ديدم خيلي كوتاه بود ولي چقدر دردناك بود :( همش خودمو ميذاشتم جاي اون مرده كه داشت جون ميداد و هيچكس جرات جلو رفتن نداشت هيچكس نتونست براش كاري كنه :(
ماها فقط شعار ميديم كه ايراني هستيم كه انسان دوستيم در عمل يه وقتايي ثابت ميكنيم كه هيچي نيستيم :((

گربه تنها گفت...

جامعه ماشینی ... و فشار های اجتماعی و اقتصادی .... و تخریب شدن شخصیت و .... اینکه در انتها دیگران به جای ما فکر کنن و برای زندگی ما تصمیم بگیرن بیشتر از این چیزی نمیشه

گلچهره گفت...

به این که هرکس مواظب باشه تا کلاه خودشو باد نبره ربط داره . از بس که همه ارزش هارو فراموش کردیم .من فیلم و ندیدم کاش هیچوقت هم نبینم نمیفهمم چه طور میشه اینهمه بی تفاوت بود. هفته پیش تو خیابون مطهری یه دختر خانومی لخت و عور تو خیابون میرفته یه عده فیلم میگرفتن یه عالمه خانم هم ایستاده بودن تماشا میکردن همکارم که آقای روداری هم هست و شاهد ماجرا بود اومده برای من تعریف میکنه که بابا شما چه موجوداتی هستین حداقل خانوما باید ازین قضیه شرم کنن نه اینکه فیلم بگیرن.
بله ما همچین آدمهایی هستیم متاسفانه.گاه همچین داغ و جو گیر گاهی هم بی تفاوت و سرد و اعجاب آور

سید مهدی موسوی گفت...

قربان لطف و مهربانی هات...

ققنوس گفت...

سلام بر شما سوژه ي گرامي ...
رسما دعوت مي شين به خواندن قسمت اول داستان شيخنا ...

شاسگول گفت...

من خيلي دوست دارم كامنت اويشن رو عينا كپي كنم :
"شايد به اينكه عضو كدام گروه و دسته سياسي باشيم ربط نداشته باشه اما حتما به اين فضاي سرد و يخ زده سياسي اجتماعي ربط داره حتما به اين فضاي ياس و نوميدي و سرخوردگي ربط داره حتما به اين جو حاكم كه ميخواد آدما سرشون تو كار خودشون باشه و به هيچي كار نداشته باشن ربط داره حتما ربط داره..."
به نظرم زياد هم بيراه نميگه
مطمئنم
شك ندارم قبل از انقلاب اينجوري نبود!

خانم هویج گفت...

هیچی در مورد پستت نمیگم چون هنوز هم نمیخوام باور کنم که کسایی جای کمک ایستادن و فیلم گرفتن. اصلا هیچی نمیگم. ولش کن
دلم واسه ت یه ذره شده بود. خوبی؟