۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

يه نيمچه بازي!!

كلا من زياد وقت فيلم ديدن ندارم. هرچند واقعا ديدن فيلم خوب رو دوست دارم. اما  حالا كه
 شهاب عزيز  از سكانس هاي بياد موندني فيلماي ايراني نوشته با وجود اينكه  من زياد اهل بازي و اين حرفا نيستم اما اين يكي  كارو خوشم اومده.
سكانس تاثير گذار واقعا زياد دارم. اما يه دوتا كه يادم مونده ايناس:
1 -  توي فيلم  " دو زن " يه جايي آخراي فيلم همونجا كه فروتن شوهر نيكي رو كشته بالاي سر نيكي ايستاده  ميگه : ميخواستم مردت باشم . سايه ي سرت باشم. نون آور خونه ات باشم ." 
يه نماي تمام عيار  از يك عشق كاملا خالص و خودخواهانه و كوركورانه و مردانه ي سنتي كه منتشم سر ِ زنه ميذاشت.
زده زندگيه زنه رو منفجر كرده ، تازه اومده طلبكارشه.
2 -  فيلم " خانه اي روي آب "  اونجا كه پسر معتاد دكتر به باباش ميگه " تو همه ي اميد مني . كمكم كن "  . بعد كه پسره رفت دكتر به خودش گفت : "چه دنياي عجيبي. كه من  شده ام همه ي اميد يه نفر !! "
 يه جاهايي كه احساس درموندگي ميكني اما نميتوني رها كني.   خيلي ميفهميدم دكتر رو تو اون حال.
3 - باز توي همين فيلم  اون صحنه ي  نگاه شكسته ي زن حامله اي( رويا نو نهالي )كه با شوهرش براي زايمان چندم اومده بود پيش دكتر. اون چادري كه رو سرش بود و اون نگاه داغوني كه از زير چادر به دكتر كرد و رفت. اين نگاه ، آخر ِ غم  بود براي من.
كلا اين فيلم براي من خيلي فيلم تاثير گذاري بود سكانس  تاثير گذار ديگه اي فعلا يادم  نيست . اگه يادم اومد اضافه ميكنم. 
شايد كار جالبي باشه اگه هركسي سكانسهاي مورد نظرش  رو بنويسه.


فقط همين!!

۱۰ نظر:

فاطمه جوووووون گفت...

سلام
نوشته هاتو دوست دارم
بیا پیشم

پرشکوه گفت...

چه فکر خوبیه که سکانسهای به یادموندنی رو ادم بنویسه!
بخصوص از سکانس اول خوشم اومد که نوشتی خیلی درست گفتی.

مـــریم گفت...

همین !!؟؟

گلچهره گفت...

من که الان چیزی یادم نمیاد.بذار فک کنم حافظه ام تو این چیزا ضعیفه اما اون سکانس اولی که گفتی و دقیقا یلدمه و باهات موافقم

روانی ها | ایالت خودمختار روانی ها گفت...

تو خود وبلاگ شهاب نوشتم.
من عاشق اون لحظه از فیلم "others" هستم که نکیل کیدمن فکر میکنه روحارو پ=یدا کرده اما بعدش میفهمه خودشون روح هستند.این سکانس یه تاثیر مثبتی تو زندگی من گذاشت

ققنوس گفت...

سلام بر شما سوژه ي عزيز و گرامي ... عيدتون مبارك ...
دعوت مي كنم از شما براي مطالعه ي قسمت سوم از داستان شيخنا ...

ققنوس گفت...

در مورد سكانس مورد علاقه :
سكانس آخر فيلم گرين مايل از فرانك دارابوت با بازي تام هنكس . زماني كه همه دارن اشك مي ريزن و مي خوان يه بيگناه و معجزه ي خدا رو اعدام كنن.
هر دفعه گريه مي كنم باهاش...

O2 گفت...

فیلم دوزن رو دوس دارم الان که دارم به فیلمهایی که دیدم فکر می کنم دچار آلزایمر شدم هیچکدوم یادم نیستن(:

naderbeglou گفت...

من با سکانس خیلی از فیلم ها زندگی میکنم . بخصوص خیلی از فیلم ها خارجی . از ایرانی ها زیاد خاطرم نیست یا تعدادش خیلی کمه . ولی خارجی ها مدام جلوی چشمام هستند . مخصوصا چند تا سکانس از فیلم های فلینی و تارکوفسکی . هر بار که به اونها فکر میکنم دچار نوستالزی میشم . الان هم که این پست رو خوندم همین احساس به من دست داد . به خاطر این یاد اوری ممنونت هستم .

نويد گفت...

سلام ... توي فيلم هاي ايراني سكانس خاصي چشمم رو نگرفته ... توي فيلم " كتاب ايلاي " اون سكانسي كه ايلاي موهاي سرش رو از ته ميزنه و با لباس سفيد انگار كه ميدونه به زودي ميميره از حفظ شروع به خوندن انجيل ميكنه تا بنويسنش ... فوق العاده است.