۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه

ماجراهای من و پسرم (1)

سیزده بدر توی ماشین، پسرم ( 7 سالشه )، با سلطان( باباشه. اسمش به خاطر سبیلاشه) ، مشاجره لفظی داشتند ومنجر به این شد که سلطان سرش یک داد بزنه. وقتی سلطان از ماشین برای خرید پیاده شد پسره با گریه گفت:"مامان من مجبور بودم که بچه این بابا بشم تو چرا زن این مرد بداخلاق شدی؟"
فقط همین!
یادداشت 1:برای شروع بد نبود ،دو تا پست گذاشتم .پس واقعا دارم تنبلی رو کنارمی گذارم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام .سال نو مبارک. پسر باحالی داری.