آه اي زمين اگر كمي نجابت مي فهميدي
آه اي زمان اگر لختي درنگ ميكردي
و آه اي خدا اگر ذره اي با مخلوقت مهربانتر مي بودي
به مهرباني قسم
راضي نميشديد اين تار و پود ظريف و تنيده را
ناباورانه ، چنين سرد و بي امان
از هم جدا كنيد...
میدونی تازه این وقتا میفهمم که هر چی زر زر انسانیت و جهان بدون مرز و اینا میکنم الکیه،هم وطن لامصب یه چیز دیگه س،میشه یه هفته براش گریه کرد و باز آروم نشد:( خوبی دختر؟رو به راهی؟
۳ نظر:
غم بسيار... همين...
غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند
غم امده غم امده انگشت بر در می زند.
میدونی تازه این وقتا میفهمم که هر چی زر زر انسانیت و جهان بدون مرز و اینا میکنم الکیه،هم وطن لامصب یه چیز دیگه س،میشه یه هفته براش گریه کرد و باز آروم نشد:(
خوبی دختر؟رو به راهی؟
ارسال یک نظر