۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

پايان شب سيه

"كاش ميشد آرزوهاشون رو هم فيلت ِر كنيم!
كاش ميشد افكارشون رو هم سانسور كنيم!
اصلا كاش  میشد وقتي ميخوان نفس بكشن ميشد صفحه " جاندار گرامي دسترسي شما به اكسيژن مقدور نمي باشد!!" براشون باز كنيم. كاش ميشد نفس هاشون را  رو هم فيلتِ ر كرد تا بميرن راحت شيم!"

  آره؟ خيلي خوب ميشد اگه ميتونستي با ما اينطوري كني نه؟!
ولی بيچاره تو فقط ميتوني :
 صفحه نظرات رو ببندی ،
كتابام  رو سانسور كني، اینترنتم رو مسدود کنی,
بجرم زنانگی  حق آدم  بودنم  رو نصف خودت  حساب كني,
وقت طلاق همه ی حق مادر بودنم رو  برای خودِ نامردت برداری !
 میتونی بزنی  له کنی ,چپاول کنی ,بکشی
میتونی همه شرافت و انسانیت رو ( که شک دارم داشته باشی)  ...   زیر پاهای هرزه ات لگد کنی . 
میتونی كه بخاطر سبز بودنم از رو زمين پاكم كني ....
  امـــــــا
نمیتونی ,  نمیتونی  , نمیتونی  که
"امید"  رو ازم  بگیری .
وقتی منو  میزنی , له میکنی , میکشی , من زیر لب میخونم : پایان شب سیه سپید است.
خيلي دوست دارم بدونم  بعد تو چه میکنی؟! 
برات متاسفم. خيلي.

.
فقط همين!!
پي نوشت : اين متن سياسي نيست . اين قسمتي از  واكنش  آدميه كه  همه جوره فيلت ِر شده                                                   

۱۱ نظر:

تماشا گفت...

ببخشید اگه این پست سیاسی نبود میشه بگی چی بود جنسش

سوژه. گفت...

از جنس اعتراض و اميد!!

زن ذليل گفت...

سلام، ببخشيد كه يه كامنت كپي پيستي ميزارم: شما به يك بازي وبلاگي دعوت شديد

O2 گفت...

آخیش حرف دل منم همینا بود

شبلی گفت...

بدون شک همه انگیزه ها در زندگی از امید سرچشمه گرفته و تغذیه میشن سوژه عزیز.

ناشناس گفت...

سیاسی نبود حکومتی بود .
اره فقط خود آشغالشون میتونن حق مونو بخورن

گلچهره گفت...

خوب گفتی.

شاسگول گفت...

آقا سياسي بود
سياسي - اجتماعي فرهنگي بود
ولي عالي بود
خوبه كه اميد داري
چيزي كه من ندارم!

شیرخان گفت...

سوژه عزیز !
لذت بردم از نوشته زیبات !
یاد این شعر افتادم که :
گیرم که میزنی / گیرم که میبری / با رویش ناگزیر جوانه چه میکنی ؟

ماه یتنگ بلور گفت...

با رویش بی ناگزیر جوانه چه میکنید؟

ماهی تنگ بلور گفت...

خوشم اومد برم لینکت کنم