گاهي اوقات اتفاقاتي ميفته يا كار هايي ميكنيم يا ميكنن در حقمون كه تا مدت ها بهش فكر ميكنيم و حسرت ميخوريم.اين حسرت ممكنه گاهي هم همراه بشه با دلتنگي يا حتي تنفر... من نميدونم منظورتون دقيقا چي بود ولي با همين برداشت ناقصي كه من داشتم از نوشته اتون بهتون ميگم يه زماني بايد بلند شد.بايد پا شد و ادامه داد... چون زندگي در هر صورت در جريانه.اگه بلند نشيم جا ميمونيم...
۷ نظر:
گاهي اوقات اتفاقاتي ميفته يا كار هايي ميكنيم يا ميكنن در حقمون كه تا مدت ها بهش فكر ميكنيم و حسرت ميخوريم.اين حسرت ممكنه گاهي هم همراه بشه با دلتنگي يا حتي تنفر...
من نميدونم منظورتون دقيقا چي بود ولي با همين برداشت ناقصي كه من داشتم از نوشته اتون بهتون ميگم يه زماني بايد بلند شد.بايد پا شد و ادامه داد...
چون زندگي در هر صورت در جريانه.اگه بلند نشيم جا ميمونيم...
يعني جدي چهارده سال؟ مگه چند ساته تو؟ من خيلي دوست دارم بعد از همچين مدت طولاني اي به يه رابطه نگاه كنم. خط آخرت عالي بود.
پرانتز باز>> از ادامه دادن زندگي كه كريزي نيست فقط شكل ادامه دادنش متفاوته.
dreamer>>بچه جان به هر حال ازتو بزرگترم.!!!
اما نگاه كردن به يه خاطره اگه آزارت بده هميشه جالب نيست.
خداى من! چارده سال؟!
زمان زياده واسه فراموش كردن...
از کجا می دونی بزرگتری؟ به هر حال 14 سال پیش من فرق دختر و تیر چراغ برق رو می فهمیدم. شاید یه علائقی هم داشتم! ولی یادم نمونده می دونی!
pemi>>دارم فكر ميكنم اين 14 كذايي رو از توي متن بردارم .بيشتر از خود متن اون جلب توجه ميكنه. ولي باور كنيد من هنوز به سن فراموش كردن نرسيده ام!!
ارسال یک نظر