1- جايي خوندم كه خدا از بس كه هست به چشم نمياد .از بس جاريست ديده نميشه. مثل يك صدا كه از ابتداي هستي نواخته شده و چون هميشه بوده ، از ازل تا حال براي همين شنيده نميشه. فقط وقتي اون صدا قطع بشه ميشه فهميد كه بوده.عادت كرديم بهش و برا همين نه ميبينيمش و نه ميشنويمش .(شايد كتاب چند روايت معتبر از مصطفي مستور).
2- ديشب دمبه وسط مشق نوشتن به لاك پشته ميگه: عاشق اين باباام من. خيلي فداكاره. اونم تاييد كرد خُب.
2- ديشب دمبه وسط مشق نوشتن به لاك پشته ميگه: عاشق اين باباام من. خيلي فداكاره. اونم تاييد كرد خُب.
3- ربط دارن اين 1 و 2 به هم .
فقط همين!!
۲ نظر:
درود بسيار سوژه بانوي مهربان... خوبين؟ خسته نباشيد...
ارتباطش را فهميدم... دمبه جان ماشالا چقدر باهوش هستند...و مثل مادر محترمشان طنز پرداز!!
ارسال یک نظر