ميگن از زندان آزاد شده براي مراسم عروسي دختر بزرگه. بعد سه تا دختراشو سوار وانت ميكنه ببره گردش. ميگن وقتي تفنگشو پر ميكرده دخترش داشته فيلمشو ميگرفته. ميگن از كوچيكتره شروع كرده . بعد وسطي بعدم آخري .
دليلشم گفته "چون من تو زندانم . دخترام نميتونستن خوشبخت و راحت زندگي كنن."
خدايا اگه آدم بودي حتما از سمتت استعفا ميدادي . حالا كه خدايي نميدونم چكار ميشه كرد .
خدايا ازصبرت هر چي ميگن من ميگم بازم كمه اما ازعدالتت هر چي ميگن من نميدونم چي ميشه گفت.
دليلشم گفته "چون من تو زندانم . دخترام نميتونستن خوشبخت و راحت زندگي كنن."
خدايا اگه آدم بودي حتما از سمتت استعفا ميدادي . حالا كه خدايي نميدونم چكار ميشه كرد .
خدايا ازصبرت هر چي ميگن من ميگم بازم كمه اما ازعدالتت هر چي ميگن من نميدونم چي ميشه گفت.
فقط همين !!
۳ نظر:
درود بسيار بانوي مهربان...
خوبين؟ خوشين؟ خسته نباشيد...
چه مي توان گفت؟ واقعا چه مي توان گفت؟
در مورد عدالتش 100 درصد موافقم...
حماقت هاي اين قوم، پاياني ندارد...
ارسال یک نظر